بنام تو خدایا
گاهی تقدیر است که تنها باشیم...
گاهی که نیمه گمشده ای نیز پیدا میشود به پازل ما نمیخورد...
تقدیر است دیگر...
کاری نمیتوان کرد...
باید آنقدر در میان این چارچوب تنگ و تاریک دل اسارت کشید...
آنقدر اسارت کشید و قصه لیلی و مجنون را تکرار کرد
آنقدر کوه و تیشه و عشق فرهاد را زمزمه کرد
آنقدر درد کشید تا روزی که....
...تا روزی که نقش یک فانوس پازل عشقت را کامل کند
و چه بهای سنگینی دارد این عشق...
"مبین"