اندکی صبر،سحر نزدیک است

تقدیم این وبلاگ به آنهایی است که بر قله عشق پرچم خود را برافراشته اند

اندکی صبر،سحر نزدیک است

تقدیم این وبلاگ به آنهایی است که بر قله عشق پرچم خود را برافراشته اند

اندکی صبر،سحر نزدیک است

بسم الله...
پس باید زنجیر تعلق در این قفس را پاره کرد و پر گشود و پرواز کرد،پروازی که مقصدش به آبادی است و چه زیبا گفت کسی:اگر مقصد پرواز است قفس ویران بهتر،پرستویی که مقصد را در کوچ میبیند از ویرانی لانه اش نمی هراسد
این وبلاگ جایی برای آزردن خاطر شما نیست.

مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

راستی فاطمیه نزدیک است...

پنجشنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۳، ۰۹:۰۲ ب.ظ
بنام خدا

زیر باران دوشنبه بعد از ظهر

اتفاقی مقابلم رخ داد

وسط کوچه ناگهان دیدم

زن همسایه بر زمین افتاد

سیب ها روی خاک غلطیدند

چادرش در میان گرد وغبار

قبلا این صحنه را...نمی دانم

در من انگار می شود تکرار

آه سردی کشید،حس کردم

کوچه آتش گرفت از این آه

و سراسیمه گریه در گریه

پسر کوچکش رسید از راه

گفت:آرام باش! چیزی نیست

به گمانم فقط کمی کمرم...

دست من را بگیر،گریه نکن

مرد گریه نمی کند پسرم

چادرش را تکاند، با سختی

یا علی گفت و از زمین پا شد

پیش چشمان بی تفاوت ما

ناله هایش فقط تماشا شد


فاطمیه

صبح فردا به مادرم گفتم

گوش کن ! این صدای روضه ی کیست

طرف کوچه رفتم و دیدم

در و دیوار خانه ای مشکی است


با خودم فکر می کنم حالا

کوچه ی ما چقدر تاریک است

گریه،مادر،دوشنبه،در،کوچه

راستی! فاطمیه نزدیک است...

                                                                          

                                                 شعر:حمیدرضا برقعی

  • مسلم شهسواری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی